در حلقۀ یزدان پرستان و پیرمغان - قسمت ۵٢












در بیان خواصّ عناصر طبیعت
نور و نار در برابر آب




"آرماگدون" یک کلمه قدیمی و با ریشه در زبانهای سامی است. آرماگدون به معنی آخرالزمان است. آرماگدونیستها به کسانی می گویند که گمان می کنند دنیا در آستانۀ آخرالزمان و نابودی است.












مردمی را در نظر بگیرید که کشتی نشستگان در یک دریای طوفانی هستند جایی که از هر طرف موج ، رعد و برق است تنها امیدشان به استحکام کشتی شان است اما یک باره از دل آبهای طوفانی یک اختاپوس هولناک کشتی آنها را میان بازوان خودش می گیرد و می رود تا آنرا به قعر گردابهای مرگ بکشاند.





نبرد بود و نبود اینجا آغاز میشود.






برای فهم بهتر راز آرماگدون به «دیر مغان» می رویم و بر سر درسهای پیرمغان می نشینیم.











در «دیر مغان» ، پیرمغان با مغبچگان نشسته و از راستی و جوانمردی سخن می گوید، در مقابل او مانند همیشه آتشی روشن است ، آتشی که از آتشکدۀ و مجمر سینۀ او فروغ می گیرد و جاودانه است.



پیرمغان به جوانمردان می گوید : «ما خدمتگزار آتشیم و پرستندگان یزدان یگانه که آفرینندۀ نور و نار است.»



پیرمغان ادامه می دهد : «طبیعت از عناصر مختلفی تشکیل شده و هر عنصری دارای خاصیتی است ، در طبیعت نیروهای گوناگونی وجود دارد؛ عناصر طبیعی با هم ترکیب میشوند و تحت تأثیر انرژی های طبیعت حالت های مختلفی بخود می گیرند. در طبیعت اطراف ما اشیاء به چهار صورت پیدا میشوند. جماد : مانند خاک و سنگ و هر شیء سخت و محکم دیگری؛ مایع: هر ترکیب طبیعی سیال، آب ، روغن ، نفت ، عصاره ها ، اسیدها ؛ گاز : مانند بخار آب و دود هیزم ، هوایی که تنفس می کنیم؛ نار یعنی شعلۀ آتش از شمع و هیزم مشتعل و گوی صاعقه ؛ نور و نیرو که همان انرژی است مانند شعاعی یا فروغی که از آئینه در برابر خورشید به داخل اتاق تاریکی انعکاس می یابد؛ یا اشعۀ متمرکزی که از بلور یا عدسی پرتاب میشود و ایجاد لهیب و حریق و آتش می کند یا برق پرقدرتی که از ابرها به سطح زمین پرتاب میشود و صاعقه نام دارد یا پرتوی نوری که به میان دو آئینه پرتاب میشود و بارها بین آن رفت و آمد می کند؛ نور ، نیرو است. نیرو عنصریت ندارد اما هستۀ هر عنصری از عناصر چیزی جز نیروی متکاسف نیست. همه چیز نیرو یا انرژی است. انرژی به دو گونه است: انرژی بسته ای که به زبان یونانی به آن "کوآنتوم" می گویند، مانند نور و موج و انرژی هسته ای مانند اجزاء تشکیل دهندۀ جزء لایتجزاء که به زبان یونانی به آن "اتم" می گویند ، نیرو یا انرژی بسته ای یا کوآنتیک دارای چهار خانواده است:۱ – الکتریک ،٢ – مگنتیک ،٣ – اتمیک ،۴– گراویتسیونل.


این انرژی ها در فضای اطراف خودشان بر خود فضا ایجاد اثر می کنند و اشیاء را در میدان خود جذب یا دفع می نمایند ؛ انرژی gravitationnel که عوام بطور کلی به آن "جاذبه" می گویند یکسره است اما انرژی magnétiques قطبی است.


انرژی ها هم می توانند با هم ترکیب شوند. مثلاً از ترکیب انرژی الکتریکی و مگنتیکی انرژی الکترو- مگنتیک حاصل می شود.


انرژی دارای شدت و ضعف است و این شدت و ضعف به طول موج انرژی بستگی دارد.


انرژی متکاسف روی عناصر مادی عمل می کند تا آنجا که می تواند ساختار آنها را در هم بریزد مانند مرآت محرقه یا آئینه خورشیدی؛ که می تواند با متمرکز نمودن پرتوهای زیاد در یک نقطه آب را بجوش آورد و آنرا به نقطه تبخیر برساند ، آهن سرد را ذوب کند مانند مایع سیّال بجریان در آورد.


میدان مغناطیسی قائم به خود نیست قائم به فلزات بخصوص آهن است؛ اما فلز وقتی در هستۀ یک سیستم الکتریک قرار بگیرد حالت مغناطیس می یابد، به این ترتیب میان نیروی مغناطیسی و جریان الکتریک از یکسو و فلزات بخصوص آهن رابطۀ خاصی برقرار است که گویی از یک خانواده هستند.


الکتریسیته در فلز جریان می یابد و مغناطیس قائم بر فلز است، فلز حدید نام دارد وب دلیل این خواصّ گفته میشود، (أَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ – سورۀ حدید آیۀ ٢۵) عناصر که در طبیعت و بطور عادی و غیرمصنوعی با نیروهای الکتریسیته و مغناطیس ارتباط دارند، فلزات نام دارند، فلز هادی جریانهای نیروست.

این خاصیت هدایت در بعضی عناصر هست و در بعضی عناصر نیست. هر شیء شفافی مانند سطح آب و آئینه پرتو نور را منعکس میسازد.


نور متکاسف ایجاد حریق می کند و حریق مهار شده در کورۀ حرارتی ساختار اشیاء را دگرگون می سازد، آب و مایعات را تبخیر و فلزات را ذوب و ترکیبات چوبی و چوب پنبه ای و نیزارها و درختان را خاکستر می کند.


پس "نار" یا آتش در طبیعت فرادستی دارد ، خود عنصری از عناصر نیست اثر انرژی متکاسف شده است.


نور با آئینه و عدسی مولد نار است و نار یعنی آتش، ساختارشکن است.


مغان خدمتگزاران آتش هستند و اسرار نور و نار را در کف دارند؛ اما آتش در تقابل با آب است، آتش گرم و خشک است ، آب سرد و تر است، سردی آب با گرمی آتش و تری آب با خشکی آتش در تضادند.




آتش اگر بر آب غلبه پیدا کند آن را بخار کرده و پراکنده میسازد، آب اگر بر آتش غلبه پیدا کند آن را خاموش و معدوم میسازد.


آب نیز خدمتگزارانی دارد. کسانی هستند که در خدمت آبهای سرد و بیروح و راکدند تا هرجا که شعله ای برافراوخته میشود، آنرا خاموش سازند... .»


ادامه دارد...

آرماگدونیستها ۵۱ - دور دنیا در تبلیغ برای موعودگرایی

دور دنیا در تبلیغ برای موعودگرایی

احمدی نژاد بر همین اساس نامه ای به رئیس جمهور وقت آمریکا (جورج بوش) نوشت؛ چراکه وی با توجه به گرایشات آرماگدونیستی (موعودگرایی) مبنی بر آخرالزمان و ظهور منجی عالم بشریت گمان می کرد رئیس جمهور وقت آمریکا هم به دلیل عقاید مسیحی آرماگدونیست است فلذا بر اساس تحلیلی که خود ارائه داده بودند گمان می کردند جریانی که توانست الگور را کنار بزند و قدرت را بدست بگیرد اگرچه به احتمال زیاد از نظر اینها نتایج انتخابات مذکور مخدوش بود و نهایتاً یا باید انتخابات تجدید میشد یا باید تن به رأی یک حکم به عنوان یک قاضی می دادند که نظر دهد و به همین ترتیب هم شد و الگور کنار کشید.




این آقایان نیز اینگونه استدلال می کنند که اتفاقاتی عن قریب در ناحیۀ بین النحرین بوقوع خواهد پیوست که در ارتباط با ظهور منجی موعود است.
این آقایان (احمدی نژاد و مشاورانش) بر این مبنا برای جورج بوش نامه نگاری کرده بودند؛ اگرچه این نامه هرگز بطور رسمی و علنی منتشر نشد.
اما ، در نهایت محمود احمدی نژاد در سفر اخیرش به شهر اصفهان با تأکید بر ادعاهای از بیخ و بن بی اساس مجدداً همان مواضع و ادعاهای پیشینش را مبنی بر ظهور حضرت در سرزمین عراق را مطرح ساخت (افشاگری های جدید احمدی نژاد در اصفهان) [جمعه ۱٣آذر ۱٣۸۸] که البته در داخل با واکنشهایی هم همراه بود.


محمود احمدی‌نژاد در اصفهان گفت: آمریکا می‌خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد. (خبرآنلاین)

رئیس جمهور به حضور نیروهای آمریکایی در خاک عراق اشاره کرد و گفت: درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند. البته آن را در خبرها افشا نمی‌کنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشه‌ها را کشیده‌اند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و می‌دانند ملت ایران زمینه‌ساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود.



بعبارتی وقتی عده ای قضیه ای را به عنوان سناریو اختراع می کنند ، و بطور مرتب آنرا تکرار می کنند و با عده ای از همفکران خود در میان می گذارند بدین ترتیب این قضیه به نحوی در ذهن جا می گیرد که تبدیل به باور میشود، یعنی خود گوینده به سناریویی که در ذهن می پروراند باورمند میگردد.
به این ترتیب محمود احمدی نژاد هنگامیکه به جورج بوش نامه نوشت ما تحلیلی بر آن نامه به زبانهای مختلف نوشتیم که محتوای این نامه مشتمل بر چه نکاتی می تواند باشد وگرنه دلیلی برای نگارش این نامه بلحاظ عقلانی یافت نمیشد. (نامه ای که هرگز منتشر نشد.) اگرچه دو سال بعد آن تحلیل ترجمه شد و در سایت رادیو زمانه منتشر شد و کمابیش محتویات آن نامه درز پیدا کرده بود.
ما در تحلیل و برداشتی که بر محتوای احتمالی آن نامه و با شناختی که از زمینه های فکری و گرایشات پندارگونه محمود احمدی نژاد داشتیم اینگونه مطرح ساختیم که نامه نوشته شده توسط محمود احمدی نژاد می تواند محتوی چه مطالبی باشد.
بر همین اساس ما در آن زمان (زمان نگارش نامه به جورج بوش) با توجه به گرایشات آرماگدونیستی موعودگرایانه احمدی نژاد این احتمال را متصور شدیم که مفاد و محتوای آن نامه باید چیزی در ارتباط با ظهور منجی موعود باشد که هم آئین اسلام و هم آئین مسیحیت را می تواند بر سر آرماگدونیزم بهم پیوند بزند.
افرادی نظیر احمدی نژاد آرماگدونیست هستند چرا که پندار را بر واقعیت موجود ترجیح می دهند و به این ترتیب مدعی مدیریت بر جهانند؛ هدف از مدیریت جهان در فرهنگ لغات اینگونه اشخاص چیست ؟


آیا تغییر وضعیت معیشتی مردم است ؟ نخیر
حل بحران فقر است ؟ نه
ریشه کن کردن بی عدالتی است ؟ نخیر
بواقع هدف از مدیریت جهان از دید اینگونه افراد چیست ؟


واقعیت امر آنست که هدف این اشخاص بهبود هیچیک از بحرانهای دست به گریبان در جامعه نیست، چرا که تمام مشکلات و بحرانهای جاری در جهان به گمان اینگونه افراد به این دلیل وجود دارد که "منجی موعود در جهان نیست". این افراد بر پایه گرایشات بی اساس خود مدعی اند که عقل و خرد بشر برای درک این مشکل کفایت نمی کند.




فلذا این آقایان مدعی اند که اگر منجی موعود و منتَظَر ظهور کند ، بخودی خود تمامی مشکلات هموار خواهد شد.





بر اساس نظریۀ موعودگرایی آرماگدونیستی، این اشخاص معتقدند که ما باید بنشینیم ، دست روی دست بگذاریم و تلاشی برای حل مصائب و مشکلاتی که گریبانگیر بشر شده نکنیم تا منجی موعود بیاید و با مدیریت خود بر جهان گره از مشکلات بگشاید!
این افراد با باور به این گونه پندارها سعی بر ترویج این افکار و گرایشات در سطح جامعه دارند تا جائیکه بجای جستن راه حل برای برون رفت از بحران فقر و گرسنگی و بیکاری در جامعه رفع این مصائب و مشکلات را احیاناً به عدم شناخت کافی صاحبان فن در زمینه های اقتصادی مرتبط و یا با طرح مباحثی نظیر اقتصاد اسلامی در چهارچوب عقاید انحرافی سعی در بسط و گسترش اینگونه انحرافات دارند.
باید به این آقایان گفت علت مشکلات، ناشی از عدم شناخت کافی علماء اقتصاد و یا احیاناً عدم اشراف به مباحث و ارائه راهکارها نیست ؟
به ظن این افراد در حالیکه ناگزیر از حل بحرانهای اقتصادی – اجتماعی هستند ؛ علت این همه مشکلات آنست که آن موعود منتظَر نمی آید که جهان را مدیریت کند و مشکلات را حل کند!
این اشخاص برای تمامی سئوالات یک پاسخ را در ذهن دارند آنهم : حوالۀ امور به منجی موعود.
هنگامیکه در ابعاد وسیع با بی عدالتی و عدم رعایت قانون در جامعه مواجه میشویم این اشخاص در پاسخ به تمام منکراتی که در
سطح جامعه بچشم می خورد تنها یک پاسخ را ارائه می دهند آنهم اینست که : علت این همه بی عدالتی برای آنست که آن موعود منتَظَر نمی آید و اداره امور را بدست نمی گیرد.
وقتی پرسش میشود که چرا نمی آید در پاسخ ، این افراد می گویند: «چون ما شرایط ظهور را فراهم نمی سازیم.»










حسن عباسی : « تا خودمان و جامعه را لایق زمینۀ ظهور حضرت نکنیم این اتفاق نخواهد افتاد.او بین ماست روزی از بین ما ظهور می کند ، آن موقعی که ما لایق قدوم حضرت شده ایم.»


احمدی نژاد : «آمریکا پشت اشغال عراق تحلیل دارند، مطلع شدند که بناست در این منطقه یک اتفاقی بیافتد یک دست الهی بیرون بیاید و ریشه ظلم را بکند، آنها اینقدر توجه دارند به این قضیه (ظهور امام در عراق). بعضی ها خیال می کنند امام در دوران غیبت مشغول زندگی خودش است و کاری به کار عالم نداره. اگر کاری به کار عالم نداشت وجودی باقی نمی ماند. همه هستی بهم می ریخت امام جهان را مدیریت می کند.» (سند)



آرماگدونیستها معتقدند : «وقتی ما شرایط ظهور را فراهم کنیم او بلند میشود و قیام می کند و می گوید : "منم" ما باید وسایل ظهور را فراهم بکنیم که وقتی او می خواهد ظهور کند دستش خالی نباشد و بتواند با ابرقدرتها در بیافتد.»



دور دنیا در تبلیغ برای موعودگرایی آرماگدونیستی : سخنان چاوز در باب مهدی موعود

آرماگدونیستها ۵۰ - موعودگرائی آرماگدونیستی

موعودگرائی آرماگدونیستی

واضعان نظریه خودساخته و بدعتگذار نظریۀ " موعودگرائی آرماگدونیستی " چه کسانی هستند ؟


آیا بیان این بدعتها، تراوشات فکری نظریه پردازان است یا آنکه یک عده ای بدور هم جمع شده اند و بدون در نظر گرفتن عواقب و اثرات زیانبار ناشی از بسط و گسترش این افکار خرافی ، به توسعه خرافه و بدعت در آئین های اعتقادی می پردازند؟
آیا این افکار ناشی از عقاید مکتبی است یا آنکه افکاری بی پایه و اساس و صرفاً جهت بدعتگذاردن در دین مطرح میشود؟



حسن عباسی می گوید: همواره نگاهی که به مسئلۀ مهدویت داشتیم مبتنی بر خرافه زدایی بوده است آن چیزی که خرافه در جامعه ما مرسوم میشود تلقی غلط از انتظار است. (موعودگرائی آرماگدونیستی)



حسن عباسی ، رئیس مرکز موسوم به "بررسی های دکترینال امنیت بدون مرز" ادامه می دهد : بارها من گفته ام که مهدویتی که قائم به این باشد که ما هیچ کاری نکنیم تا حضرت بیاید این هم افیون توده هاست اگر قرار شد ما مهدویتی را بربتابیم که این مهدویت به ما بگوید بنشینید تا روزی بیاید هیچ کس کاری نکند اگر قرار بر این باشد چرا برای ماها بیاید برای صدسال دویست سال دیگه ای ها نیاید ؟ چرا برای صد سال دویست سال پانصدسال قبلی ها نیامد ؟
اصلاً چرا رفت اگر قرار باشد که برای این گونه رویکردها ظهور صورت بگیرد لذا تغییر پارادایم در تلقی مهدویت و مسئلۀ انتظار این است که حضرت منتظر است نه ما.
این ما نیستیم که ایستاده ایم جلوی این در و منتظریم تا بیاید بلکه این اوست که جایی ایستاده است و منتظر است تا ما برویم،در خرافه زدایی از فرهنگی که در جامعه ما وجود دارد که منتظرند دست روی دست بگذاریم تا بیاید و همه چیز را اصلاح کند اگر این فرض باشد پس چرا برای دیگران نیاید (منظور گذشتگان و آیندگان) چرا برای ما بیاید ؟
اگر قرار باشد در بی عملی آحاد جامعه بشری حضرت ظهور کنند این بی عملی می تواند هر نسلی را در بر بگیرد برای هر نسلی می تواند بیاید ، نع! آنجایی که مهدویت و دین افیون توده ها نیست ، عین مادۀ مخدر سحر نمی کند بلکه حرکت و پویایی و سیرورت و شدن ایجاد می کند زمانی است که مسئلۀ مهدویت بما حرکت بدهد بما انگیزه بدهد پس ما هستیم که باید پاشنه هایمان را ور بکشیم و حرکت کنیم بسمت حضرت برویم با بشویم ، شدن از حیث سیرورت تا نشویم تا خودمان و جامعه را لایق زمینۀ ظهور حضرت نکنیم این اتفاق نخواهد افتاد.
او بین ماست روزی از بین ما ظهور می کند ، آن موقعی که ما لایق قدوم حضرت شده ایم.
این نکته ای است که در طلیعۀ ورود به نیمۀ شعبان یادآوری بر خودم و بر همۀ دوستان ضروری است.











حسن عباسی : فلذا حضرت منتظر است تا ما به یک حدی از بلوغ برسیم.




در حقیقت کسانیکه به بسط این قبیل نظریات خرافی می پردازند، خود متأثر از "سناریوهای هالیوودی" هستند؛ این افراد "تحت تأثیر داستانهای تخیّلی سناریوهای فیلمهای سینمایی ای که در کشورهای مغرب زمین" بویژه در آمریکا و بخصوص در استودیوهای هالیوود در کالیفرنیای آمریکا تولید شده است، می باشند.
معروفترین این نظریات ، نظریه تخیلیِ معروفی است بنام" آرماگدونیزم " که فیلمی نیز در هالیوود در این زمینه تهیه شده است؛ فیلم مذکور پایه هایی در اخبار و روایات عهد عتیق دارد.
نظریۀ موسوم به " موعودگرائی آرماگدونیستی " از اینجا ناشی می شود؛ فلذا این اشخاص واژۀ آرماگدون را استنباط و استخراج نموده اند و بر اساس آن نظریه ای مبتنی بر پایان جهان و ظهور آخرالزمان و غیره را مطرح میسازند.
اخیراً در یکی از سخنرانی هایی که در شهر اصفهان (قلب ایران) انجام شد؛ محمود احمدی نژاد به بیان ادعاهایی پرداخت و گفت: "من به آقای بوش نامه نوشتم و پیغام دادم و گفتم «اگر که تو معتقد به مسیح هستی خوب مسیح همین حرفها را می زند ، بسم الله، بیا.»"
این عین عباراتی است که از این آقا (محمود احمدی نژاد) نقل شده است.
یعنی این افراد متصورند که رهبران آمریکا هم "آرماگدونیست" هستند و معتقدند که عصر حاضر دوران آخرالزمان است و حضرت مسیح قریب الظهور هستند و چون بر اساس روایات شیعه حضرت حجت (عج) و حضرت مسیح (ع) همراه و همزمان با هم ظهور می فرمایند فلذا باید ، اختلافات میان ظهورگرایان مسلمان و مسیحی کنار گذاشته شود و دست اتحاد و یگانگی بهم دراز کنند و با همدیگر به مدیریت جهان مشغول شوند.
از اینروست که احمدی نژاد در ادعاهایش به این موضوع اشاره می کند و می گوید: «آمریکائیها در عراق می خواستند امام زمان را بدزدند.»
احمدی نژاد می گوید: «آمریکا پشت اشغال عراق تحلیل دارند، مطلع شدند که بناست در این منطقه یک اتفاقی بیافتد یک دست الهی بیرون بیاید و ریشه ظلم را بکند، آنها اینقدر توجه دارند به این قضیه (ظهور امام در عراق). بعضی ها خیال می کنند امام در دوران غیبت مشغول زندگی خودش است و کاری به کار عالم نداره. اگر کاری به کار عالم نداشت وجودی باقی نمی ماند. همه هستی بهم می ریخت امام جهان را مدیریت می کند.» (
سند)


آرماگدونیستها ۴۹ - بررسی طرح آژاکس ٢


بررسی طرح آژاکس ٢


علاوه بر نظریاتی که به آن پرداخته شد ، نظریۀ دیگری مطرح است که بر اساس آن عده ای دیگر معتقدند که امام آمادگی ظهور دارند و شرایط نیز فراهم است و پیروان ایشان درصدد تسریع زمینه های ظهورند، اما کسانی که از ظهور امام منتفع نمیشوند قصد سنگ اندازی و ایجاد تعلل و فراهم آوردن زمینه هایی برای عدم تسری بخشیدن به زمینه های ظهورند.
برپایه اعتقادِ این دسته از موعودگرایان، جامعه بشری در کلیت آن متشکل از سه گروه است:
۱ – دسته اول کسانی هستند که می خواهند امام از میان آنان برخیزد و ظهور کند.
٢ – دسته دوم کسانی اند که می گویند ما نباید بگذاریم امام ظهور بفرمایند.
٣ – دسته سوم کسانی هستند که یا اصلاً منتظر ظهور نیستند یا تصور می کنند که امام اصلاً در کرۀ خاکی نیستند و باید از نقطه ای دیگر از کهکشان بیایند.
به این ترتیب در نظر موعودگرایان در برخورد با مقولۀ موعود و منجی سه طرز تلقی وجود دارد.



بررسی طرز تلقی کسانیکه معتقد به سنگ اندازی جهت ممانعت از ظهور امامند
در نظریۀ اخیر ، هستند اشخاصی که معتقدند امام آمادگی ظهور دارند و اگر شرایط فراهم شود امام هرلحظه می توانند برخیزند و ظهور بفرمایند و در حال حاضر نیز در میان مردمند و آماده ظهور؛ اما شرایط ظهور فراهم نیست.



به طریق اولی نظریه پردازان این طرز تلقی از موعودگرایی مدعی اند : کسانی در میان مردمند که چون ظهور امام را منافی مصالح خود می دانند مایل به ظهور امام نیستند بدین ترتیب با طرح توطئه و ترفندهای بین المللی قصد ایجاد ممانعت از ظهور امام را دارند.



نظریه پردازان بدعتگذار مهدویت و مهدویت گرایی نوین (موعودگرایی) که نظریه ای خودساخته و بدعت آمیز و نوظهور است، می گویند : «دشمن کسی است که می خواهد امام ظهور نکند.» و برای این امر طرحی بنام آژاکس ٢ دارد.

وجه تسمیه ؛ چرا "طرح آژاکس ٢ " ؟


۱ - دلیل اسطوره ای آن که به دوران باستان و حماسۀ "آشیل" بازمی گردد.
٢ - مقولۀ کودتای غرب (یعنی آمریکا و انگلستان علیه دولت ملی دکتر مصدق بدنبال مسئلۀ ملی کردن صنعت نفت در ایران) که طی آن غرب تصمیم به سقوط دولت ملی دکتر مصدق می گیرد و در پی آن بازگشت مجدّد شاه به ایران و سرانجام اشاره بر کرسی پادشاهی نشاندن وی دارد.
از اینرو از این کودتا با عنوان "طرح آژاکس ۱ " نا می برند.
به این ترتیب طرحی را که از آن با عنوان " آژاکس ۱ " نام برده میشود در راستای پیاده سازی کودتا علیه دولت ملی مصدق و درنهایت علیه مصالح ملی ایرانیان قلمداد و با استناد به اقرار و اعتراف به کودتا در دوران دولت ملی دکتر مصدق توسط مادلین کربل آلبرایت وزیر امور خارجۀ دولت وقت آمریکا در آن دوران (
Madeleine Korbel Albright) که اخیراً مطرح شد و بابت آن عذرخواهی شد ؛ عنوان می نمایند؛ نظریه پردازان بدعتگذار مهدویت و مهدویت گرایی نوین (موعودگرایی) وقایع اخیر را با نامگذاری "طرح آژاکس ٢" اینبار نه علیه مصالح ملی بلکه علیه مصالح بین المللی و مصالح ایدئولوژیک و مسائل عقیدتی – سیاسی با تمام نتایج در پی آن در عرصۀ بین المللی مطرح مینمایند.




بررسی ادعای "طرح آژاکس ٢" و ارتباط آن با مقوله های عقیدتی - سیاسی (مقولۀ موعودگرایی)



در این مبحث می خواهیم به بررسی چرایی و چگونگی بهره جستن از مقولۀ موعودگرایی که تمام ادیان و مکاتب فکری به آن باورمندند و تبدیل آن به آلت سرگرمی در عرصه سیاست بپردازیم ؟


اینجانب (دکتر سیّدمصطفی آزمایش) بمدت ۷ سال است که به طرح مباحثی در راستای خرافه ستیزی و خرافه زدایی پرداخته ام و امروز متأسفانه مشاهده میشود جماعتی در ایران نمو یافته اند که با بکاربستن امکانات مختلف و با استفاده از تریبونهای سیاسی - فرهنگی مباحثی را مطرح می سازند و در راستای آن دست به اختراع و بدعت نوین زده (خرافه زایی) و با هدف خرافه گستری ،این بدعت نوین و خودساخته را بسط و گسترش می دهند و در کمال ناباوری هیچ برخوردی با آنان صورت نمی پذیرد.
علماء و مراجع اسلام همگان نسبت به این بدعتها و خرافه ها با صراحت هرچه تمام ابراز انزجار و مخالفت نموده اند.

***
آیت الله عظما بیات زنجانی در تاریخ یکشنبه ۱۵ آذر ۱٣۸۸ در دیدار با اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی - شاخه قم - در بیت مبارکشان به پاره ای از سئوالات دانشجویانی که به ملاقات ایشان رفته بودند، پاسخ دادند؛ آیت الله بیات زنجانی در این دیدار با اشاره به هجمه اوهام و خرافات در عصر حاضر با ابراز تأسف از گسترش خرافه در بخشهایی از حاکمیت فرمودند: گاهی سخنان برخی افراد که در اخبار منتشر می‌شود انسان را به تحیّر وامی‌دارد که آیا گویندۀ این سخنان خبری از اعتقادات شیعه دارد یا خیر؟ آیا اندیشۀ اساسی غیبت و فلسفۀ حقیقی انتظار امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) در چنین فضائی در امان خواهد ماند؟ آن جوانی که این سخنان را از کسانی می‌شنود که خود را منتسب به امام عصر می‌کنند، چه عکس العملی باید از خود نشان دهد؟
ایشان طی سخنان کوتاهی در جمع حضّار فرمودند: تکلیفی که بر دوش شما به عنوان افراد و تشکلهای خوش فکر و دلسوز سنگینی می‌کند، کمک در جهت مراقبت از اعتقادات و پاسداری فکری از نسل جوانی است که امروز بیش از هر زمان دیگری با اوهام و خرافه پرستی مورد هجوم قرار گرفته است و با کمال تأسف بخشهایی از حاکمیت هم در این هجوم خرافی سهیم است.
ایشان در ادامه با مخاطب قرار دادن حضّار فرمودند: مبلغین دینی و اجتماعی و افرادی از شما که بیشتر با جوانان سروکار دارید به جوانان بگویید و بباورانید که این سخنانی که گاهی از برخی تریبونهای رسمی این کشور دربارۀ امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح می‌شود، ربطی به دین اسلام و مکتب شیعه ندارد و در دانش دینی یا نیّت گویندگان آنها باید تردید کرد. والله در این سالها و در این کشور ضرباتی بر پیکرۀ مذهب تشیع وارد شده که اگر امروز حوزه‌ها و نخبگان جامعه در برابر آنها ایستادگی نکنند، ضرر آن در آینده‌ای نه چندان دور بر پیکرۀ همۀ جوامع اسلامی وارد خواهد شد.
معظمٌ له در ادامه با بیان اینکه امروز، روزی است که باید قرائت معتبر دین را از حوزه‌های علمیه شنید نه از تریبونهای قدرتی که با حوزه‌ها و علما فاصله دارند، فرمودند: اینکه می‌گویم مراقب باشید جوانان با این حرفها نسبت به اصل دین و مکتب بد بین نشوند، همینجاست. شما بزرگواران در بینتان روحانی خوشفکر هست، استاد دانشگاه و دبیر و معلم هست. شما با نسل جوان ارتباط دارید. شما بگوئید به این نسل همانطور که ما هم فریاد می‌کشیم که این حرفها به دین و مکتب حقیقی ارتباطی ندارد و در تقابل با خواست ائمۀ معصومین و امام عصر علیهم السلام است.مرجع عالیقدر در پایان تأکید کردند: جوانان ما اهل دقّت و مطالعه هستند و یقیناً راه درست را از نادرست تشخیص می‌دهند کمااینکه در این اتفاقات اخیر نشان دادند که از زمان خود خیلی جلوتر می‌اندیشند، ولی شما هم به عنوان فرهیختگان جامعه، باید این نسل را در رسیدن به اهداف والای خود یاری کنید.